۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

ماه در مرداب

بگو بابا كه بيدارم
هنوز چشمام نرفته خواب
ببين از شب هنوز مونده
هنوزم روشنه مهتاب

طلسم قفل رو لبهاته
ولي چشمات پر از حرفه
بهار اينجا چرا مرده
چرا گلخونه از برفه

بگو از قتل عام گل
چرا گلخونه ويرونه
چرا زخمه تنِ باغچه
پرِ پروانه گلگونه

بگو از كاوة امروز
همونكه پاش به زنجيره
اگرچه دست وپاش بستس
وليكن مثل يه شيره

بگو بابا كه بيدارم
هنوز چشمام نرفته خواب
ببين از شب هنوز مونده
هنوزم روشنه مهتاب

كجاس قبر عموي من
بگو از دايي و خاله
چرا تو خاكِ ما بازم
همش سرخه گلِ لاله

چرا تو كوچه هاي ما
بساط دشنه و داره
چرا از آسمون ما
هنوزم گوله مي باره

هنوز در قامت خونه
چراغِ خنده خاموشه
هنوز مادر بزرگ من
عزاداره, سياه پوشه

بگو بابا كه بيدارم
هنوز چشمام نرفته خواب
ببين از شب هنوز مونده
هنوزم روشنه مهتاب

نگو از قصة رستم
نگو از كشتنِ سهراب
كدوم خورشيد رو كشتن
كه ماه افتاده در مرداب

چرا سوداگران دزد
چراغِ روشنُ بردن
همه پروانه هامون رو
به جرمِ عاشقي كشتن

بگو اي مهربون بابا
يه دنيا حرف اگه مونده
اگرچه آينة ما رو
غبار سايه پوشونده

ولي انگار سحر اومد
ببين مرگِ شبُ اينجا
رسيده صبحِ آزادي
طلوعِ روشنِ فردا


اين ترانه, ورسيون متفاوت ترانه «هنوزم روشن مهتاب» است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر