۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

خاتون قصه

اي ياور تنهايي ها
اي تكيه گاه آخرين
خاتون پاك قصه ها
بيا، بيا، بيا ببين

بخت زمين سياه شده
دنيا داره خراب ميشه
از عطش نبودنت
هي چكه چكه آب ميشه

در زير آوار ستم
پدرا ديوونه شدن
مادرا پرسه ميزنن
بچه‌ها بيخونه شدن

اي مرهم هميشگي
بر زخم كهنه زمان
اي ناجي روئيدني
اي داد بيداد، اي امان

بذار حريق زخم دل
گر بگيره تا آسمون
بذار كه از دستاي تو
سربكشه رنگين كمون

بذار ازت جون بگيرن
مثل خود بهار بشن
مثل پرستوهاي عشق
دوباره بيقرار بشن

خونه ظلمت بسوزه
در شام آخر سفر
خورشيد آزادي بياد
پشت سپيده سحر

سر بذارن رو شونه هات
اشكها به دريا برسن
از نفس مهربونيت
تا پرِ ابرا برسن

بخت زمين سپيد ميشه
حرير شبنم اومده
خاتون پاك قصه‌ها
آي گل مريم اومده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر