۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

فانوس راه

فصلي‌كه قرار بود اون فصل
باشه بردن تو از ياد
نقطة طلوع تو شد
فصلِ آغاز يه فرياد

توي اون بيراهة كور
تو شدي فانوس اميد
توي دلتنگيِ تاريك
بودنت مثل يه خورشيد

شعلة فرياد انسان
در تو مي‌كشيد زبانه
واسه مقصد رهايي
از تو مي‌گرفت نشانه

گاهي سبزي مثل جنگل
گاهي رنگِ آسمونها
گاهي سرخ، مثل شقايق
حريم پاكِ يه دريا

صدتا رمزو نمي‌تونم
جاي اسم تو بذارم
واسه تفسيرِ زلالت
چشمه‌هارو كم آرم

بودنت تنها سلاحِ
پيش نعرة جهالت
صافيِ نجيبِ آينه
از تو مي‌گيره اصالت

با تو مي‌شه پركشيد رفت
تا به عرش آسموني
تويي كه منو تو اين شب
به سپيده مي‌رسوني

فرش سرخِي واسه تاريخ
اي تو پرچمِ فراتر
براي عبور فردا
اين تويي! غرور برتر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر